شهاب محسنین طراح اسباببازی میگوید زیرساختها برای طراحی و ساخت اسباببازی در کشورمان وجود ندارد و بهنوعی عدم اعتماد برای خرید محصول اسباببازی ایرانی میان مردم وجود دارد. با توجه به صنعت اسباببازی در جهان، تنوع و گستردگی تولید شده توسط شرکتهای بزرگی که باربی و اسپایدرمن را خلق کردند، بحث طراحی و کاراکترسازی به نوعی وارد مسابقه جهانی شده است. اما سهم کشورمان کپیبرداری از محصولات خارجی است و در واقع ما در این بازی طراحی، خلق شخصیت و کاراکتر منحصربهفرد و به نوعی بومیسازی شخصیتها و اسطورههای ادبیمان به کشورهای غربی باختیم. با وجود واردات ۹۰ درصدی اسباببازی به کشور و کپیکاری و توجه بیشتر به برنامهریزیهای اقتصادی در این حوزه، طراحی به محاق رفته است و دغدغه تولیدکنندگان و متولیان امر در حوزه صنایع فرهنگی نیست و ترجیحشان بر کپی شدن محصولات خارجی است. در حالیکه با گریز به ادبیات ایرانی سوژههای زیادی را برای کاراکترسازی میتوان پیدا کرد که تا به امروز ردپایی از دغدغهمند شدن و مسئلهسازی شخصیتهای ادبی در اسباببازیها نمیبینیم. باید با معنا بخشی و مفهومسازی برای کودکان کاراکتر و شخصیتهایی خلق کنیم تا معانی و مفاهیم مختلف برای آنان بازتر شود. شهاب محسنین و متخصص حوزه اسباببازی معتقد است نخستین آثار و نشانههای مربوط به بازی و سرگرمی به ۷ هزار سال پیش و به ایران و مصر و هند باستان برمیگردد. یعنی به همان روزگار که با فلز و سنگ و چوب، مجسمههای کوچکی میساختند که به شکل انسان یا حیوان بود و با آن بازی میکردند. با این توضیحات میتوان به پیشینه شطرنج که یکی از کهنترین بازیها در جهان است پی برد. همچنین بازی، کارکردهای مختلفی دارد اما یکی از جنبههای مهم آن، آموزش و انتقال پیامهای آموزشی و فرهنگی است. به این معنی که ما در قالب بازی میتوانیم فرهنگ و آداب و رسوم و بسیاری از مفاهیم دیگر را به مخاطب خود منتقل کنیم. البته پیش از آموزش، آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که سرگرم شدن و لذت بردن، مهمترین هدف در ارائه و طراحی بازیهای مختلف است که گاهی بازیسازان و طراحان ما اهمیت چندانی به آن نمیدهند. شهاب محسنین، طراح اسباببازی در گفتوگو با خبرگزاری مهر از طراحی اسباببازی و نبود اعتماد میان مردم نسبت به محصولات ایرانی صحبت میکند که در ادامه این گفتوگو میآید: با توجه به آثار ادبی غنی و پربار در کشورمان و اسطورههایی که در ادبیاتمان آمده است همچنان در خلق کاراکترسازی در حوزه ادبیات بسیار ضعیف هستیم و نتوانستیم آنگونه که شایسته و بایسته است اسطورههایمان را به کودکان معرفی کنیم، این ضعف نپرداختن به ظرفیتهای ادبی در خلق کاراکتر اسباببازی از کجا ناشی میشود؟ سوال خیلی خوبی پرسیدید، من سالها است که بر روی این قضیه فکر میکنم و میبینیم که خواستههای ما ایرانیها همیشه به وسایل غیرایرانی بیشتر بوده است، یعنی ترجیح دادهایم که از برندهای خارجی استفاده کنیم. از کودکی با اسباببازیهای خارجی، بازی کردیم، لباسهایی با برند خارجی را پوشیدیم، کفش خارجی را پسندیدیم زیرا کیفیت ایرانی همیشه پایین بوده آن اعتماد صددرصدی را به کالاهای ایرانی کسب نکردهایم. خواستههای ما ایرانیها همیشه به وسایل غیرایرانی بیشتر بوده است، یعنی ترجیح دادهایم که از برندهای خارجی استفاده کنیم همیشه گرایشمان به محصولات خارجی بوده ولی در این یکی دو سال اخیر سعی شده کالاهای ایرانی کیفیت خوبی داشته باشند اما باز هم اعتماد مردم نسبت به کالاها و محصولات کم است. در نتیجه میبینیم این مقولات در مسئله فرهنگ هم تأثیرگذار هستند و باعث عقب ماندن فرهنگ میشوند. اگر بخواهیم فرهنگ در بهترین حالت هم پیش برود باز هم میبینیم که عروسک یا اسباببازی خارجی پیشتاز فروش است و فرهنگی غربی اروپایی خودش را به ارمغان میآورد. امیدوارم این مسئله حل شود. اینکه میگوئید اعتماد مردم نسبت به کیفیت کالاهای ایرانی بسیار پایین است دقیقاً درسته! من خیلی دیدم که اسباببازی ایرانی برای کودکان خریداری میشود و اطرافیان و بزرگسالان میگویند که این محصول ایرانی از دور هم معلوم است که کیفیت ندارد، یا رنگاش کدر است و … و این مسئله بر روی کودکی که با اسباببازی بازی میکند، تأثیر میگذارد و نسبت به آن اسباببازی دلزده میشود و در ناخودآگاهاش میماند که اسباببازی ایرانی خوب نیست و باید حتماً برند خارجی باشد! چه راهحلی در این زمینه باید اتخاذ شود تا ذهینتهای مردم به سمت درستی هدایت شود؟ یکی از دلالیل بهوجود آمدن این معضل عدم مدیریت صحیح است زمانیکه کالایی را در ایران تولید میکنید شخصاً سعی و تلاش خود را دارید که آن محصول را به شکل درستی عرضه کنید واگرنه هیچ گونه واحد نظارتی وجود ندارد که بر روی محصولات به خوبی نظارت داشته باشد که بگوید این رنگ محصول اسباببازی مناسب نیست. یا میزان سرب آن تا چه اندازه است! البته برخی از تولیدکنندگان خصوصی به در این زمینه استانداردهای جهانی را رعایت میکنند اما میبینیم که شرکتهای دیگر به صورت زیرزمینی محصولات و کالاهای اسباببازی و فرهنگی را بدون هیچگونه نظارت تولید میکند که نه رنگ استاندارد دارد و نه کیفیت مناسبی و با قیمت پایینتر در بازار میفروشد. مردم ما هم ترجیح میدهند قیمت پایین را خریداری کنند اما نمیدانند که این کالا نقصهای زیادی دارد. به نظرم باید جلوی چنین شرکتهایی که با عدم استانداردها مواجه هستند، گرفته شود تا محصولی را تولید نکنند. البته کانون پرروش فکری لوگوی را بهعنوان سیب سلامت محصولات اسباببازی در نظر گرفته است که بر روی محصولات درج شود و به عنوان مهر استاندارد مردم متوجه این داستان خواهد شد. در این زمینه کاراکترها و شخصیتهای ایرانی طراحیهایی شده است اما نمیدانم چرا مردم رغبت به خرید چنین محصولاتی ندارند آیا هر محصولاتی که براساس کاراکتر اسطورهای و فرهنگی وارد بازار میشود، مورد استقبال قرار میگیرند یا خیر؟ برای تجاریسازی آن باید چه عواملی دست به دست هم بدهند تا بتوانیم ظرفیت شخصیتهای ادبی را وارد حوزه اسباببازی کنیم؟ یعنی زنجیرهای که بتوان برای طراحی و خلق آن ایجاد کرد، چیست؟ اتفاقاً در این زمینه کاراکترها و شخصیتهای ایرانی طراحیهایی شده است اما نمیدانم چرا مردم رغبت به خرید چنین محصولاتی ندارند. میبینیم که بیشتر کودکان چه دختر و چه پسر، بیشتر تمایلاتشان به سمت اسپایدرمن، بتمن و باباسفنجی و کاراکترهای ابر قهرمان غربی و اروپایی است، البته من احساس میکنم دلیل علاقه آنها به این کاراکترها، زیاد بودن موضوعات بر روی آنها است اگر بخواهم بهصورت مصداقی بگویم، سالها پیش کارتون عروسکی شهر موشها پخش میشد که فضایی ایجاد کرد و در ذهن مخاطبان ماندگار شد یا عروسکهای همچون کلاه قرمزی و پسرخاله. اگر در فروشگاهها و مراکز خرید عروسکهای کلاهقرمزی یا عروسکهای مدرسه موشها را بخرند زیرا حس نوستالژیک هم دارد زیرا از زمانهای گذشته فونداسیون و برنامههای در این زمینه ترتیب داده شده است که در ذهن مخاطبان بماند. در تمام دنیا اول زیرساختها آماده میشود مثلاً انیمیشن آن کار ساخته میشود و بعد محصولات فیزیکی در اختیار مخاطب قرار میگیرد. مثلاً عروسک «پت و مت» به دلیل داشتن زیرساخت طرفدار دارد و محصول عروسکیاش خریداری میشود. زیرا کارتوناش را دیدیم. اما کاراکترهای موجود ایرانی به این شکل نیست که اگر هم انیمیشنی در زمینه کاراکتر ساخته شده بیشتر در عالم سینما بوده که امکان تماشای برای خیلی از افراد نبوده است و گیرایی هم نداشته است، به اعتقاد من مشکل بیشتر از زیرساختها است که پازلها و زنجیرهها به خوبی در کنار هم نمیشینند. البته تلاشها و فعالیتهای زیادی در این زمینه صورت گرفته است که این تلاشها اشتباه بوده است. دلیل ایناتفاقات اشتباه و نادرست هم این است که ما در ایران تیمورک نداریم و نمیتوانیم به صورت گروهی و تیمی فعالیتهایمان را پیش ببریم. هرکسی به صورت جدا و مجزا میخواهد فعالیتی که داشته باشد که قطعاً کار فرهنگی با این رویه پیشروی نخواهد داشت.